۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸

شعرهایی که 3 شاعر آئینی در نکوداشت استاد چایچیان خواندند/ سروده‌ای از علی انسانی درباره سینه‌زنان حسینی

شعرهایی که 3 شاعر آئینی در نکوداشت استاد چایچیان خواندند/ سروده‌ای از علی انسانی درباره سینه‌زنان حسینی

محمود تاری، علیرضا قزوه و علی انسانی، سه شاعر آئینی کشور در مراسم نکوداشت حبیب‌الله چایچیان به قرائت اشعاری پرداختند که در میان آنها شعر محمود تاری که به گفته وی در کربلا سروده بود، قابل توجه است.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم نکوداشت حبیب‌الله چایچیان که شب گذشته در مجتمع فرهنگی کوثر برگزار شد، در کنار سخنرانی برخی چهره‌های فرهنگی و ادبی، پذیرای شعرخوانی برخی از آنها نیز بود.

نخستین شعر این مجلس را حاج محمود تاری، شاعر و مداح اهل‌بیت (ع) قرائت کرد که به گفته وی در کربلا سروده شده و به شرح زیر است:

چه حریم باصفایی، چه شمیم جان فزایی

چه شمیم دلنوازی چه مزار دلربایی

چه خدای‌ْگونه نقشی چه زمینی و چه عرشی

چه ضریح روح‌بخشی چه صلابت و جلایی

چه جمال و بارگاهی چه خیام و خیمه‌گاهی

چه غمی چه قتلگاهی چه بلا چه کربلایی

چه شکوه بی‌نیازی چه عطش چه چشمه‌ساری

چه فرات بی‌قراری چه نوای جان فزایی

چه نوای آب آبی چه تعب چه التهابی

چه دلی چه صبر و تابی چه نی‌ای چه نینوایی

چه کرامت مدامی چه زمین لاله‌فامی

چه حسین تشنه‌کامی چه فتاده در بلایی

چه امام حق‌پرستی چه قیام بی‌شکستی

چه وفا چه پای‌بستی چه ضریح دل غنایی

چه گلوی خونفشانی چه گسسته گیسوانی

چه غروب بی‌کرانی چه شرار شعله‌هایی

چه سری چه نیزه‌‌داری چه گلی چه لاله‌زاری

به دو چشم اشکباری چه صدای آشنایی

همچنین علیرضا قزوه شاعر و مدیر مرکز‌ آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در این مراسم شعری به شرح زیر قرائت کرد:

ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود

ابرهای خونْ فشان نینوا، اشک‌های حضرت امیر بود

بعد از آن فتوت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت

هرچه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد کویر بود

بعد مکه و مدینه، دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد

آفتابِ سربلندِ سایه سوز، در حصارِ نیزه‌ها اسیر بود

الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام

شام بی‌مروّت غریب‌کش، کاش کوفه بهانه‌گیر بود

هان! هلا شدید، هان! هدر شدید، مردم مدینه! بی‌پدر شدید

این صدای غربت مدینه بود، این صدای زخمی بشیر بود

کربلا به اصل خود رسیدن است، هرچه می‌روم به خود نمی‌رسم!

چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خویش آمدم چه دیر بود!

حاج علی انسانی شاعر و مدیحه‌سرای پیشکسوت آئینی نیز در این مراسم مثنوی بلندی از خود به شرح زیر قرائت کرد:

سیه‌زن‌ها خون‌دل‌ها خورده‌اند

بار خود را تا به منزل برده‌اند

هر‌چه ما با او پی بیعت شدند

لفظ من‌ها ما شد و هیئت شدند

بیش از این در جان نهان، این هُرم بود

هرم‌ها و آه دل‌ها جرم بود

اهل هیئت دست خود داده به هم

عالمی دارند پای این عَلَم

دست‌ها بر تاز دل‌ها زخمه شد

تکیه‌های سینه‌زن‌ها دخمه‌ شد

زمزمه‌ها نعره خاموش بود

خانه چون زنجیر‌شان بر دوش بود

گفت آن خورشید روز بی‌غروب

آن شهیدم من که قبری فی‌ قلوب

سینه زن بشنید و روی این چکاد

دم گرفت و نوحه کرد و شور داد

قلب را دل کرد و سینه مرقدش

دست‌ها گلدسته‌های گنبدش

دست‌های سینه‌زن‌ها پرچم است

هرچه پرچم بیش از این پر چم خم است

پیرهن از تن برآرد سینه‌زن

تن رها کرده چه خواهد پیرهن؟

دست را پل می‌کند تا آسمان

در کَفَش دارد مفاتیح الجنان

خانه دل منزل ارباب اوست

تک تک هر ضربه دق الباب اوست

از لب این ضرب‌المثل بهتر جدا

گو بزن یک دست هم دارد صدا

سینه و سجاده و منبر یکی است

وین سه تن فزند را مادر یکی است

سینه یعنی من یزیدی نیستم

شور می‌گوید حسینی زیستم

می‌شود با وای وای آوای عشق

دم که گیرد دم دم درنای عشق

دسته یعنی راهپیمایی شعار

انزجار و اعتراض و انفجار

سینه‌زن فریاد را سمتی زند

دست را بر سینه هستی زند

سینه‌زن دُردی کش میخانه شد

عاقلی در عاشق دیوانه شد

نوحه یعنی زندگی با آن شهید

سینه یعنی مرگ و نفرت بر یزید

سینه‌زن همواه سینه‌سوخته ست

عمری از داغ مدینه سوخته ست

کد خبر 2196464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha